یه کاری که میکردیم این بود که دست همو میگرفتیم، از یه نقطه مدرسه شروع میکردیم و، به قول خودمون، "مستقیم میرفتیم". بی یک کلمه حرف اولین مسیر روبهرو رو انتخاب میکردیم و فقط میرفتیم. راهروهای پشتی، پارکینگ، پاگرد پشتبوم.مهم دقت کردن به راه بود شاید، به تفاوتها و مکانهای عجیب، به حضور ساکت اما موجود اون و اطمینان بیخیال توی دستام.
نامه رو ننوشتم. دیگه هم نیازی نمیبینم ازش بپرسم چی شد که تو مسیر مستقیمش جا موندم. این من بودم که خیلی وقت پیش جزئیات و فراموش کرده بودم.
رو ,میکردیم ,یه ,میرفتیم ,مسیر ,راه ,به حضور ,حضور ساکت ,ساکت اما ,عجیب، به ,مکانهای عجیب،
درباره این سایت